جملگی در حكم سه پروانهایم در جهان عاشقان، افسانهایم اولی خود را به شمع نزدیك كرد گفت: آی، من یافتم معنای عشق دومی نزدیك شعله بال زد گفت: حال، من سوختم در سوز عشق سومی خود داخل آتش فكند آری آری این بود معنای عشق ... .................................... آنگاه که خنده بر لبت میمیرد چون جمعه پاییز دلم میگیرد دیروز به چشمان تو گفتم که برو امروز دلم بهانه ات میگیرد روزم چون شب و شبم چون شبی بیمار است قلبم تابناک و لبریز از ندانستن هایم هوا هوای غم است هولناکترین فاجعه در راه است بادبانهارا بکشید لنگرهارا بردارید چه فرق میکند همه جا شب است فردا صبح هم شب است پس حرکت خواهیم کرد من با سرزمین های دوردست آشنایم باید رفت...... باید رفت.............
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
نظرسنجی
ایا از وبم خوشتون میاد؟
آمار سایت